به گزارش مشرق، «محمدرضا کردلو» در روزنامه «وطن امروز» نوشت:
براساس آخرین سرشماری نفوس و مسکن در سال نود، 21446783 نفر یعنی نزدیک به 30 درصد جمعیت ایران را روستاییان تشکیل میدهند. با یک حساب سرانگشتی آنها حالا و در سال 94 نزدیک به 25میلیون نفر از جمعیت کل ایران را تشکیل میدهند. روستاییان همواره نقش مهمی در توسعه و پیشرفت کشور ایفا کردهاند. از همان کلاس اول ابتدایی در همه کتابها روستاییان برای دانشآموزان، جماعتی مورد احترام، باشخصیت، مهربان و فداکار تصویر شدهاند. قهرمانانی که خیلیها آرزو میکردهاند شبیه آنان باشند؛ دهقان فداکار یک نمونهاش. خیلیها هنوز تلاش وی را ارج مینهند. قهرمانهای ایرانی غالبا روستازاده هستند. حضور برخی از آنها تغییرات گستردهای را در تاریخ معاصر ایران به وجود آورده است. رئیسعلیها، میرزاکوچکخانها، شخصیت گرانسنگی چون حضرت امام خمینی(ره) و بسیاری از شهدای دفاع مقدس و افرادی که از موثرین در انقلاب هستند، همه در روستا به دنیا آمدهاند و سالهای ابتدایی زندگی خود را در کوچه پسکوچههای روستاهایشان گذراندهاند. روستاها اما از جهات متعدد در آبادانی کشور تاثیرگذار بودهاند. برای مثال خودکفایی جمهوری اسلامی در برخی محصولات کشاورزی و قدرت صادرات، از مولفههای توانمندی روستاهاست که طبیعتا موجبات توان و اقتدار کشور را نیز فراهم کرده است.
مقدمهای که درباره روستا گفته شد، شاید بسیار بسیار کمتر از آنچه در واقعیت وجود دارد، به اهمیت روستا اشارتی کرده باشد اما غرض سخن دیگری است.
یک هفتهنامه ناآشنا، چند روز پیش با افتخار در یکی از صفحات خود جملهای از آقای هاشمی- که اخیرا اعلام کاندیداتوری برای خبرگان نیز کرده است- را تیتر کرده بود که از چند جهت قابل تامل، مداقه، بررسی و البته روانشناسی سیاسی است. هاشمیرفسنجانی که در 81 سالگی قرار دارد در گفتوگو با نشریهای گفته است: دیروز در کوچههای روستایشان میگشتند، امروز انقلابی شدهاند!
این جملات در ادبیات آقای هاشمی و برخی افراد نزدیک به دولت مسبوق به سابقه است. مواجهه اخیر ایشان با روستا-که در ادبیات و فرهنگ ایرانی نماد پاکترین مناسبات و سالمترین زندگیهاست- عجیب و البته توهینآمیز است و مخاطبان این جمله را آزار خواهد داد. همانطور که گفته شد، بسیاری از شخصیتهای تاثیرگذار تاریخ چندصد سال اخیر ایران و بسیاری از قهرمانان ایرانیان از جامعهای روستایی برخاسته بودند. جامعهای که اتفاقا در «انقلابی بودن» نیز پیشرو بوده است، همانطور که امروز در فهم شرایط و آنچه «بصیرت» خوانده میشود، پیشرو است. در بسیاری از روستاها پیش از آنکه انقلابیون در شهر «شاه» را فراری دهند، «خان»ها را فراری داده بودند و روستا را حتی پیش از انقلاب با موازین انقلابی اداره میکردند.
توهین اخیر و این نگاه از بالا به پایین و آزاردهنده امروز موجب ناراحتی جامعه روستایی شده است. کسانی که هم دیروز و هم امروز در کوچههای روستایشان میگشتند، میگردند و خواهند گشت و انقلابی هم بودهاند، هستند و خواهند بود. کسانی که در این 37 سال بعد از انقلاب یک انتخابات را جا نینداختهاند، در همه راهپیماییها حضور یافتهاند، هرجا آقا و امامشان گفته پای کار بودهاند و هزار هزار کار برای انقلاب کردهاند، در روزهای مقاومت، به جای تفریح رفتن مقاومت کردهاند، در روزهای موسوم به سازندگی کمترین سهم از آبادانی را داشتهاند و صبر کردهاند، در روزهای ادعای توسعه سیاسی در شهر، روستاییها فارغ از دغدغههای دوروزه دنیای قدرت در شهر، ایران را در گندم خودکفا کردند، 88 وقتی فتنه دامن تهران را گرفته بود، مردم روستا فتنه را حتی به مرز روستاهایشان راه ندادند و امروز با اینکه بیشترین حدنصاب مشارکت در انتخابات را دارند، کمتر کسی از مسؤولان دولتی سری به آنها میزند. اینها را پیرمردی که دستهایش از بیل زدن زیادی برای کشاورزی در روستا پینه بسته است، هم تایید میکند. پیرمردی که به جهادگران بسیجی گفته بود: «مرد سازندگی شمایید نه آن آقایی که ادعایش را داشت و حتی یکبار یک نفر از دولتش تا چند ده کیلومتری روستای ما هم نیامد».
در روزهای توهین و تخریب اگرچه زیاد میشنویم از این حرفها اما باکی نیست، میگذرد! چند روز پیش بنده خدا بهنوش بختیاری را هم به باد توهین گرفته بود یکی از این روزنامههای بزککننده آمریکا و موافق آقای سردار سازندگی! که چرا گفته است بالای چشم توافق ابروست! او را و بقالی و سلمونی را هم به لیست آن استاد(!) دانشگاه اضافه کردهاند که قبلتر گفته بود راننده تاکسیها و لبوفروشها حرف نزنند. نمیدانم بهنوش بختیاری روستایی است یا نه، اما قطعا او هم بسان بسیاری از ایرانیان احترام خاصی برای روستاییان قائل است. ایکاش همه روستایی باشند. ایکاش روستایی باشیم اما به حکم قانون نگوییم «پدرسوختهبازی» یا اگر رای نیاوردیم بگوییم «مردم بریزند تو خیابونا». ایکاش روستایی باشیم. خوشا به حالت ای روستایی...!